جستاری در نقدِ دیدگاه دکتر سروش نسبت به الهام تلقی شدن وحی

ساخت وبلاگ

سید مهدی موسوی

با کثرت تفکر و شکل گیری جریان های مختلف روشنفکری دینی و بحث های بین اذهانی میان جامعه تازه تحصیل کرده افغانستان  به نظر می رسد که بررسی هسته های جریان های فکری دینی، به خصوص جریان فکری معطوف به دکتر سروش از جمله دغدغه های مهم در میان محصلان علوم انسانی و اجتماعی است. دکتر سروش با طرح مباحث فکری جدید در حوزه دین، به عنوان بنیادگذار این دغدغه در میان جوانان و محصلان از یک سو منجر به نوعی چند دستگی و تکثر اندیشه در حوزه مبانی دینی جوانان این دیار شده و در سوی دیگر  منجر به شکل گیری جریان انتقادی، آن هم از نوع التقاطی و... گردیده است. از این رو  به تحلیل و گاهی به نقد بخش های مختلف نظرات این اندیشمند در نشریه  عدالت و  توسعه اقدام نمودم.

مهم ترین بیان دکتر سروش به عنوان کارگذار اصلی جریان فوق، وحی نازل شده بر پیامبر است که ایشان آن را الهام تعبیر نموده است. این سخن سروش همان آغاز بحث این جریان است که اشاره دارد که دو واژه "وحی" و " الهام" از حیث معنا مشابه اند. پس از این عبارت کوتاه و البته بنیادین، سروش تجربه نبوی را مشابه تجربه شاعری تلقی می کند. یعنی پیامبر مبتنی بر الهام که یک انسان  و یا یک شاعر عادی قادر به دست یافتن آن است، قرآن مجید را خلق کرده است. به صورت خلاصه دیدگاه دکتر سروش نتایج ذیل را فراهم می سازد.

پیامبر شاعر است.

آیات قرآن مجید شعر است و کلام پیامبر است.

تحولات  اجتماعی،  فرهنگی،  سیاسی و... زمان پیامبر در شکل گیری  قرآن نقش داشت. این موضوع در کارکرد مطلق قرآن در میان مسلمانان و  برتر بودن و بدون نقص بودن  آن در تطبیق در جامعه ایجاد شک و بحران معنا می کند.

در فضای نقد این باور، دیدگاههای مختلفی مطرح است که پرداختن به تمام آنها ازمجال این نوشتار  و این نشریه خارج است اما در این باب می توان بیان داشت که دکترسروش قبل از اینکه این دو واژه مهم را یکی بداند، لازم بود که ایشان به تعریف و نسبت کاربرد این واژه با فضای واقعیت، می پرداخت. ایشان بدون ارائه‌ی تعریفی از الهام و وحی و بدون توجه به تفاوت ماهوی آنها هر دو را از یک نوع می‌داند در حالی که این دو تفاوت زیادی با همدیگر داشته و نمی‌توان آنها را از یک نوع دانست. از این رو در راستای نقد این دیدگاه بدون تکلف ذیلاً به برخی تفاوتهای آنها اشاره می‌گردد:

 منشا وحی از بیرون است و منشا الهام از درون. الهام نقشی است که محصول تلالو و تلاطم جان و دلشدگی شاعر است." خون همی جوشد منش از شعر رنگی می زنم!" به تعبیر مولوی در این مصرع از دیوان شمس، جوشش رنگین خون است. شاعر هم به صراحت می گوید، که شعر می گوید. تلاش و کوشش تاب سوز شاعر او را به آستانه الهام می کشاند(1).

الهام به عنوان یک منبع عام و باطنی که هر انسان با کوشش فراوان می تواند با درجات مختلف به آن دست پیدا نماید با وحی که به مسائل تشریعی مربوط است و زمان و مکان خاصی را به خود اختصاص می دهد متفاوت است و از نظر ابن عربی اینکه وحی یا علم شرعی با زبان فرشته وحی به رسول می‌رسد ولی علم باطن، نزد ولی از سرچشمه جوشان فیض معنوی به ولی منتقل می گردد.  به نظر قیصری در مقدمه‌ای که بر فصوص الحکمِ محی الدین دارد می‌نویسد هم وحی و هم الهام هر یک دارای مراتبی هستند و بین وحی و الهام چهار تفاوت اساسی وجود دارد:

1-     الهام بدون واسطه وصول می‌شود ولی وحی از طریق شهود فرشتگان بر نفس نبوی افاضه می‌شود.

2-     الهام کشف معنوی صرف است ولی وحی مکاشفاتی است که متضمن کشف معنوی است.

3-    الهام از خواص اهل ولایت است ولی وحی از خواص نبوت است.

4-    در الهام تبلیغ شرط نیست ولی از شرایط وحی تبلیغ است. (2).

همچنین در امتداد بررسی تفاوت میان وحی و الهام به موارد ذیل می توان اشاره نمود:

الف: وحی نیاز به آمادگی قبلی دارد بر خلاف الهام. بر هر کسی ممکن است الهام گردد اما تنها به افرادی وحی می شود که آمادگی فوق العاده ای در خود ایجاد کرده باشند. در روایات آمده است که: "خداوند قلب و روان پیامبر را بهترین و پذیرا ترین قلبها یافت و آنگاه او را برای پیامبری برگزید.(3) هم چنین می خوانیم: خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد مگر آنکه عقل او را به کمال رسانده باشد وعقل او از عقل تمام  عقول امت خود، برتر باشد.(4)

ب: منشا وحی روشن است اما منشا الهام روشن نیست. وحی، همیشه رحمانی است اما الهام، ممکن است رحمانی، شیطانی یا نفسانی باشد و گاهی شخص الهام شونده دچار تردید می گردد که این الهام از کجاست و یا مراد از آن چیست. اما در وحی، هیچ تردیدی برای شخص دریافت کننده، وجود ندارد. در مورد علت این امر، بیان شده است: "خدا پرده از جلوی چشم آنان بر می دارد(5) و چنان آرامش و وقاری به آنان ارزانی می دارد که گویا آنچه را که از جانب خدا به آنها می رسد با چشم باز می بینند(6)

ج: در پدیده‌ی «وحی» فرستنده( خدا) و حامل( جبرئیل امین) و گیرنده(پیامبر) آن کاملاً تعریف شده و مشخص اند در حالی که در الهام الزامی‌ به معین و مشخص بودن حداقل حامل آن وجود نداشته و آنچه که تحت عنوان الهام معروف است مفهومی بسیار کلی و عام دارد.

الهام تلقی شدن وحی، یکی از مهم ترین بنیادهای فکری دکتر سروش است که به عنوان زیر بنای مهم ساختار فکری ایشان را تشکیل داده است و مهم ترین نتیجه آن شعر خواندن قرآن و مخلوق پیامبر خواندن قرآن است.که در این نوشتار اینکه وحی همان الهام باشد مورد نقد قرار گرفت که بر اساس آن برداشت دکتر سروش نسبت به قرآن نادرست تبیین گردید. بیگمان دیدگاه دکتر سروش اهمیت و جایگاه خاصی در میان قشر تحصیل کرده جوان برخوردار است. اما لازم است به عنوان یک دیدگاه از یک سو ظرفیت نقد در آن وجود داشته باشد که علمی بودن آن را ثابت می کند و از سوی دیگر نمی توان هر نقد و جریان روشنفکری دینی جدید را بدون بررسی به عنوان دیدگاه غالب پنداشت.

.........................

علاقمندان به منابع این مقاله می توانند نظر بگذارند.

محور های سیاست افغانستان و پاکستان؛ از تعارض به مدیریت...
ما را در سایت محور های سیاست افغانستان و پاکستان؛ از تعارض به مدیریت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : monadisolh بازدید : 264 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 17:37